رباب در عزای امام حسین (ع)
چون سر نازنین اباعبدالله را در برابر ابن زیاد گذاشتند خاندان آن حضرت با حسرت و اندوه فراوان به آن سر می نگریستند ، رباب در حالی که اشک می ریخت از جای برخاست وسر مطهر را از زمین برداشت و بوسید و در دامان گذاشت و گفت:
وا حُسیناهُ فلا نسیتُ حسینأ اقصدتهُ اسنتهُ الا عدإ
غا دروهُ بکربلا صریعأ لاسقی الله جانبی الکربلإ
-وای حسین! من هرگز تو را فراموش نمی کنم چرا که تو را دشمنان با نیزه های کینه توزانه پاره پاره کردند!
و جسد پاک تو را در سر زمین کربلا افکندند. خداوند چنین مکانی را سیراب نگرداند.
حضرت رباب یکسال در کنار قبر امام حسین(ع) ماند و این اشعار را در مرثیه امام حسین (ع) سروده بود:
إنّ الذی کان نوراً یستضإ به بکربلإ قتیلُ غیرُ مدفونٍ
سبط النبی جزاک الله صالحه عنا و جنبت خسران الموازین
قد کنت لی جبلاً صعباً الوذ به و کنت تصحبنا بالرحم و الدین
من للیتامی و من للسائلین و من یغنی و یأوی الیه کل مسکین
والله لا ابتغی صهراً بصهرکم حتی اغیب بین الرمل و الطین
-حسین که نور پر فروغی بود، در کربلا شهید شده و بدون دفن افتاده است ، ای فرزند پیامبر! خداوند از سوی ما جزای نیک دهد، و از خسران میزان دورت بدارد.
-حسین جان ! تو برای من به منزله ی کوه محکمی بودی که به تو پناه می آورم ، و در مصاحبت و رفتار با دین و مهربانی معاشرت می کردی ،بگو ببینم بعد از این یتیمان و دردمندان به کجا پناه برند؟ و مستمندان و مسکینان کدام دری را بکوبند؟
-ای همسر عزیزم! (تو آن چنان در دل من جای گرفته ای) که سوگند به خدا جز تو را رغبت نمی کنم ، و بغیر از حسین دل به کسی نبندم تا زیر خاک ها دفن شوم.
بعد از شهادت امام حسین(ع) رباب را همراه اسرا به شام بردند چون به مدینه برگشت ، در مدینه پیوسته در گریه و زاری بود و می سوخت تا اشک چشمش خشک شد. روزها هرگز در سایه نرفت در میان آفتاب می نشست و می گریست و چون او را دعوت به نشستن در سایه کردند فرمود :چگونه در سایه قرار گیرم در حالیکه بدن عزیز دلم حسین در میان آفتاب سوزان کربلا قرار داشت .
منابع:
شهادت نامه فرهنگ الفبایی عاشورا و شهادت : مهدی وحیدی صدر
شاهکار آفرینش (مقتل شیخ الرأس) : شیخ عباس شیخ الرأس کرمانی
قصه کربلا به ضمیمه قصه انتقام: علی نظری منفرد
نفس المهموم : ترجمه مرحوم آیت الله میرزا حسن شعرانی
زنان عاشورایی ، سید احمدرضا حسینی ، تهران ، فرهنگ سبز ، دوم ، ۱۳۸۴